شاید برای همه ی مان این سوال پیشامده باشد که چرا تو جوامع مجازی به یکدیگر فحش میدهیم؟
این نوشته که از نویسنده ای ناشناس میباشد شاید جواب خوبی برای این سوالمان داشته باشد.
از زمانی که بشر زبان را ابداع کرد و آن را برای ارتباط میان خود به کار برد، قرنها میگذرد اما در خلال تمام این سالها زبان به عنوان یک ابزار به شکل های گوناگونی در آمده است. زمانی در دست گروهی برای بیان آرمانها بوده است و زمانی دیگر به یاری شاعری توانا آمده است تا تاریخ نسلهای پیش را باز گوید. حتی گاهی به شکل خبرنامه و تبلیغات درآمده و جهان مردم روزگار خود را تغییر داده است. چنین موجود قدرتمندی، بارها سیاستمداران را از جایگاه قدرت خود به زیر کشیده و مظلومیت برخی دیگر را به روایت درآورده است.
شأن و جایگاهی که ما برای زبان مادریمان قائل هستیم، جایگاهی والا و رفیع بوده و هست. این موضوع به این دلیل است که ما ایدهها و افکارمان را، فرهنگ و شخصیت جهانی خود را به آن نشان میدهیم بنابراین عجیب نیست که زبان فارسی ما با وجود آنکه ساختاری ساده دارد اما تا زمانی که کسی با عمق فرهنگ ایرانی آشنا نباشد نمیتواند آن را بسیار درست به کار ببرد. زیرا زبانی سرشار از ایهامها و کنایهها و اشاره هاست.
حتما شما هم بسیاری از لحظات را تجربه کردهاید که با وجود آنکه حس حال کلام گوینده را حس میکنید اما نمیتوانید مفهوم حرفهای او را درک کنید. فرض کنید یکی از دوستان به دلیلی از شما دلخور است اما هرگز این مطلب را به شما نمیگوید. پیش از آمدن رسانههای جمعی مردم از کنایه، ضرب المثل، حتی اشاره و تصویرسازی برای بیان حس و حالشان استفاده میکردند. مردمی که آنقدر خوددار و محترم و آبرومند بودند حتی بسیاری از چیزها را با صدای بلند اسم نمیبردند.
با آمدن رسانهها اما همه چیز دگرگون شد. آن زبان زیبا و مهربان کنار رفت و به جای آن زبانی سیاه و بسیار بیادبانه جایگزین آن شد. شاید شما نیز با من هم عقیده باشید که بسیاری از ضربالمثلهای شیرین فارسی در حال فراموشی هستند، چرا که مردم به جای آنها ترجیح میدهند به هم دیگر فحش دهند. ضربالمثلها در بسیاری از موارد خشم گوینده را تخلیه میکردند و اما مستقیما نیز حامل توهین نبودند. امروز جای آنها را توهینهای مستقیم به افراد گرفته است.
به جای نصیحت کردنهای همیشگی که فحش دادن بد است و بیایید با هم مهربانتر باشیم که البته درست، اما تکراری است؛ میتوانیم به خودمان و بچههایمان بیاموزیم که از زبان پرمایه ایرانی استفاده بهتری کنند. برای خالی کردن خشم عصبانیتشان از هر موضوعی پیش از آنکه دهان به ناسزا بگشایند کمی فکر کنند. آرام بگیرند و بعد با ادبیاتی درخور به بیان افکار و عقاید خود بپردازند.
این موضوع کاملا عادی است که ما بخواهیم با موضوعی مخالفت کنیم یا نظر شخصیمان را در مورد موضوعی بیان کنیم اما اینکه حرفهایمان را چگونه و با چه لحنی بیان میکنیم موضوع بسیار مهمی است. ادبیاتی که امروز در بین ما رواج دارد ادبیاتی نیست که قرنها پیشینیان ما برای حفظ و نگهداری آن کوشیده اند. ادبیاتی که حتی شوخی و طنزش آنچنان زیباست که برای قرنها بین مردم ماندگار میشود.
باید این واقعیت را بپذیریم که با گسترده شدن رسانهها امکان شنیده شدن صدای افراد معمولی مثل من و شما بیشتر شده است اما در عین حال این واقعیت که سایرین ما را چگونه قضاوت خواهند کرد همچنان پا برجاست. بنابراین بدانیم که ادبیات ما در محیط اجتماعی مجازی مانند محیط واقعی بیانگر شان و شخصیت ماست. میتوانیم با موضوعی مخالف باشیم. می توانیم از موضوعی عصبانی باشیم اما دلیل ندارد چون کسی ما را نمیبیند زبان به دشنام بگشایم.
قرنها و قرنها مردمان ما به شیواترین زبان خشم و اندوه خود را در قالبی محترمانه بیان کرده اند شاید وقت آن رسیده است به گنجینه غنی ادبیاتمان سری بزنیم و کمی به دایره لغاتمان بیفزاییم.
منبع: نویسنده ی ناشناس