اصولاً علاقهای به نوشتن مطلب دربارهی موضوعات حاشیهای ندارم. اما این موضوع مربوط به حرف همیشگیام است. یعنی عدم درک صحیح اکثریت مخاطبان و هنرمندان رپفارسی از مسائل اجتماعی. امیدوارم با خواندن این مقاله به اصل ماجرا واقف شوید.
خبر اعتراف حمید صفت به قتل ناپدریاش بهانهای شد تا مجدداً به خود بیاییم که معضلات اجتماعی شوخی بردار نیستند. کاری به این ندارم که مقصر بوده یا خیر، سخن اصلی این است که نباید به راحتی به خودمان حق بدهیم که بدون آگاهی دربارهی معضلات نظر بدهیم. در هر جایگاهی که باشیم، هنرمند، رسانه، شهروند عادی، سیاستمدار و غیره.
بسیاری از کسانی که «فرهنگ هیپ هاپ» را بهتر میشناسند، حمید صفت را خوانندهای از «فرهنگ عمومی پاپ» میدانند که از یکی از زیرمجموعههای هیپ هاپ، یعنی «رپ» استفادهی ابزاری میکند. خود من نیز یکی از منتقدین سرسخت اینگونه هنرمندان هستم. اما اینجا بحث کاملاً به آسیبهای اجتماعی ربط دارد.
حمید صفت بچهی طلاق است. به گفتهی خودش از سه سالگی که مادر و پدرش طلاق گرفتند، مادرش را هر دو هفته یکبار میدیده. این موضوع اصلاً مسألهی کوچکی نیست و میتواند ضربهی بزرگی به روحیهی او در کودکی زده باشد و بعدها نیز کینهی احتمالی وی از ناپدریاش را تقویت کرده باشد. نمیتوان به راحتی نظر داد و قضاوت کرد. نمیتوان کسی را مقصر دانست. درد و رنج انسانها چیزی نیست که بتوان با ژستی لاکچری برایش آهنگ خواند و تحت لوای «همدردی» کسب شهرت کرد. نمیتوان با نگاهی شیبدار به او ترحم کرد. او در بازداشتگاه نیازی به ابراز تأسفهای ما ندارد. سلفی گرفتن ما با او پشت میلههای زندان از دردش نمیکاهد. کت و شلوار اتو کشیدهی ما دردی از یونیفرم زندان حمیدرضا امیری دوا نمیکند. همانطور که عکس گرفتن خود او با کودک فقیر در مناطق فقیرنشین و حتی کمکهای خیریهایاش کارساز نبود. چرا که فقری که در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و… ریشه کرده، گردنی کلفتتر از ترحمها و سلفیها و نگاه لاکچری ما دارد.
او نیز مثل بسیاری از ماها قربانی معضل است! ریشهی معضل!
این نقدیست که همیشه به رپرهای بهاصطلاح «اجتماعیخوان» ایران داشتهام. این رپرها معمولاً سطح معضلات را میبینند و برایش آهنگ میخوانند. مردم عادی نیز که سرانهی مطالعهشان کمتر از ۳ دقیقه در روز و میانگین فعالیت داوطلبانه و خیریهشان ۲ دقیقه در روز است، طبعاً ایرادی در این طرز تفکر نمیبینند و آن را میپذیرند و طبعاً رپر مذکور به هواداران میلیونی میرسد. اما این طرز نگاه ما به معضلات از نظر فعالان اجتماعی بسیار مخدوش است.
ما ریشههای این عمل را نمیدانیم. ۲۴ سال مسیر زندگی حمید صفت را ندیدهایم اما ناگهان میشنویم قتل کرده! همینجاست که قضاوتها، تهمتها، ترحمها و خشمهایمان چه مثبت و چه منفی شروع میشوند؛ اما فکرمان همچنان نه! نمیخواهیم بدانیم که عوامل بسیار زیادند. از نبود آموزش صحیح کنترل خشم در نظام آموزشی گرفته تا نبود روانشناس در مدارس، نبود ارگانها و سازمانهای حمایت از کودکان طلاق و دیگر معضلاتی که میتواند زمینهساز چنین قتلهایی باشد.
باز هم تأکید میکنم نمیتوان قضاوت کرد ولی باید بدانیم آمار قتلهای ناموسی در ایران بالاست.
روزانه دهها و شاید صدها قتل اینچنینی در جایجای کشور اتفاق میافتد. بسیاری از آنها کودکان زیر ۱۸ سال هستند که برخلاف مقررات بین المللی اعدام میشوند. ولی ما نمیخواهیم این چیزها را بدانیم. نمیخواهیم بدانیم همه چیز سر یک جروبحث ساده اتفاق میافتد و شاید یک نزاع ۲۰ ثانیهای منجر به قتل شود.
نه! ما در برابر فکر کردن مقاومت نشان میدهیم. مثل زمانی که کودک کاری را ناگهان سر چهارراه میبینیم و بدون مطالعه و پرس و جو از NGOها، شروع به قضاوت میکنیم:
– اینا از من و تو پولدار ترن
– چشمشون کور شه برگردن کشور خودشون
– وظیفه دولته، به من چه؟
– خیال کردی ازش چیز بخری میره تو جیب خودش؟ نه بابا یه «شکیب» نامی ازشون میگیره
– آخی عسیسم گناه داره
– دلم به حال این بدبخت بیچارهها میسوزه، پسرم این پولو بده این بنده خدا بره!
– نمیدونم ننه باباهاشون با اینکه بدبختن چرا اینقدر بچه میارن؟
ما باید هرچه زودتر سنجشگرانه اندیشی را جدی بگیریم. بسیاری از رپرهای معروف ما نگرشی بسیار سطحی به معضلات اجتماعی تحویل ما دادهاند. هنرمندان ما از دل ما بیرون میآیند؛ همانطور که سیاستمدارانمان، و همانطور که اندیشمندانمان. باید بیشتر بدانیم و بهترین راهی که بشر در طول تاریخ برای بیشتر دانستن اختراع کرده، «مطالعه» است.
نویسنده: ایمان قاسمیان
واقعا خوب بود
بسیار عالی
بسیار تحلبل خوبی بود
بسیار عالی
جالبه تحلیل جالبی بود
جالبه تحلیل جالبی بود ایور حاجی دمت گرم
بسیار عالی
به امید دیدن مقاله های بیشتری از شما
گناه داره حمید جون